معنی رقابت ورزشی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

رقابت ورزشی

پیکار ورزشی


رقابت

چشم وهم چشمی

حل جدول

فرهنگ عمید

رقابت

تلاش برای پیشی گرفتن بر یکدیگر،
[مجاز] با کسی هم‌رتبه شدن در انجام کاری: محصولات ما با تولیدات خارجی رقابت می‌کند،

لغت نامه دهخدا

رقابت

رقابت. [رَ / رِ ب َ] (ع مص) نگهبانی کردن. || انتظارکشیدن. (فرهنگ فارسی معین). || (اِمص) انتظار و نگهبانی. (فرهنگ نظام) (غیاث اللغات). انتظار. چشم داشت. (فرهنگ فارسی معین). || هم چشمی. (فرهنگ نظام) (یادداشت مؤلف) (لغات فرهنگستان) (فرهنگ فارسی معین).


ورزشی

ورزشی. [وَ زِ] (ص نسبی) منسوب به ورزش. مربوط به ورزش.
- باشگاه ورزشی، باشگاهی که در آن به انواع ورزش پردازند. (فرهنگ فارسی معین).
- عملیات ورزشی، انواع اعمال ورزشی. (فرهنگ فارسی معین).
- مجلات ورزشی.

فرهنگ معین

رقابت

(رَ بَ) [ع. رقابه] (مص ل.) هم چشمی کردن.

کلمات بیگانه به فارسی

رقابت

چشم و همچشمی

مترادف و متضاد زبان فارسی

رقابت

هم‌چشمی، هم‌چشمی کردن، انتظار، توقع، چشمداشت

فارسی به عربی

رقابت

تنافس، مسابقه، منافسه

فرهنگ فارسی هوشیار

رقابت

انتظار کشیدن، چشم داشت، همچشمی


ورزشی

(صفت) منسوب به ورزش مربوط به ورزش: مجلات ورزشی. یا باشگاه ورزشی. باشگاهی که در آن به انواع ورزش پردازند. یا عملیات ورزشی. انواع اعمال ورزش.

فارسی به ایتالیایی

رقابت

concorrenza

فارسی به آلمانی

رقابت

Rennen [noun] (pferde- oder hunde-)

واژه پیشنهادی

رقابت

هماوردی

معادل ابجد

رقابت ورزشی

1226

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری